کتابخانه عمومی علامه امینی

ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانی و گسترش فرهنگ مطالعه مفید

کتابخانه عمومی علامه امینی

ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانی و گسترش فرهنگ مطالعه مفید

۱۳آبان


 AWT IMAGE

  13 آبان روز تسخیر لانه جاسوسی  و روز دانش آموز گرامی باد
13 آبان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران همواره روز تقابل حق و باطل بوده است. دقیقا به همین دلیل یکسال پس از شهادت دانش آموزان در دانشگاه و درست در سالروز 13 آبان 58 ایران اسلامی شاهد جلوه دیگری از این رویارویی میان جبهه حق علیه باطل بود.در این روز به یکباره به حیات سیاسی مملو از خباثت امریکا و عملکرد سازمان جهنمی سیا در ایران خاتمه داده شدومزدورانی که پس ازپیروزی انقلاب دائماً به فتنه انگیزی و ماجراجویی علیه نهضت اسلامی ایران مشغول بودندبه گروگان گرفته شدندولانه پرازفسادوجاسوسی آنان که به اشتباه(سفارت)لقب گرفته بود،‌ تعطیل گردید. 
اشغال لانه جاسوسی امریکا در تهران و گروگانگیری جاسوسان دیپلمات نمای کاخ سفید، تنها یک حادثه سیاسی در حد تعطیل شدن سفارتخانه یک کشور در کشور دیگر نبوده و بلکه آغاز تحول عمیقی بود که در خاورمیانه و در سطح جهان در جهت عریان ساختن ماهیت پنهان شده زمامداران واشنگتن و گردانندگان سیاست خارجی امریکا به وقوع پیوسته بود 
سیزده آبان از خاطره انگیزترین روزهای انقلاب شکوهمند اسلامی است. شاید تاریخ معاصر ما روزی بدین اهمیت و بزرگی کمتر به یاد داشته باشید. 
سیزدهم آبان زادروز انقلابی بزرگتر سالگشت تبعید بینانگذار جمهوری اسلامی و روز دانش آموز است. هر یک از این مناسبتها خودکافی است که نظرها را به خود برگرداند و دیده ها را خیره کند. 
روز دانش آموز است زیرا در چنین روزی دانش آموزان انقلابی توانستند گوهر دانش و آموزندگی را در آیینه حماسه و دلیری بتابانند و غبار خودباختگی را از سیمای مدرسه بروبند. راه از مدرسه تا خیابان را چنان پیمودند که رزمندگان بی باک جبهه ها را در می نوردند و در برابر آهنگهای آتشبار ستم چنان صف آرایی کردند که کوهها بر فراز دشتهای تفتیده کویری آشیانه فساد و لانه جاسوسان را سیزدهم آبان از هم گسیخت. دانشگاهیان دین باور به پیروی از امام نور دیواره های نفاق و خیانت را فرو ریختند و شمعی فروزانتر از شمع نخست در میانه جنگ و کاراز افروختند. 
سیزدهم آبان شاهد وداع امت با امام خود برای سالیانی چند بود. آن روز را سیزدهم آبان بخوبی در یاد دارد. خادمان بیمزد و منت بیگانگان به گرد خانه ای جمع آمدند که آشناترین نام را برای دلسوختگان اسلامی داشت و شیداترین نغمه ها را در گوش انسانهای مومن زمزمه کرده بود. خمینی (ره) را در ازدحام آهن و پولاد تا بیرون از مرزهای جغرافیای ایران دور کردند اما مرام و نام خمینی را برای همیشه در دل مرد و زن و مسلمان ایرانی جاودانه کردند .

مریم هادی
۰۴آبان

شیوه نامه شرکت در مسابقه 
شما می‌توانید با مطالعه و پاسخ به سؤالات کتاب «دختر شینا»، با کسب ۹۰ امتیاز از ۱۰۰ امتیازِ ممکن، در قرعه‌کشیِ مسابقه «کتاب و ‌زندگی» شرکت کنید. 

جوایز این دوره از مسابقه: 
«سفر به عتبات عالیات»، «سفر به مشهد مقدس»، «سکه بهار آزادی» و جوایز نقدی و غیرنقدی دیگر. 

روش‌های ثبت‌نام و پاسخ‌گویی به سوالات: 
الف) نحوه ثبت‌نام و پاسخ‌گویی از طریق پیامک: 
ابتدا برچسب (label) داخل کادر را خراشیده و کد دَه‌رقمیِ شرکت در مسابقه را به‌همراه پاسخِ سؤالات و با توجه به الگویِ زیر به شماره 10001661 پیامک نمایید: 
ابتدا، کد دَه‌رقمی را نوشته، سپس ستاره (*) را وارد کنید. در ادامه، شماره آزمونِ مندرج در برگه سؤالات را بنویسید و مجدداً ستاره (*) را وارد کنید و در آخر، پاسخِ سؤالات را به‌ترتیب و بدون‌فاصله یا توضیح اضافه‌ای، مانند الگوی زیر ارسال نمایید. 
1023521032*48*1431241343 

تذکرات مهم: 
تمام گزینه‌های صحیح می‌بایست پشت سر هم و بدونِ فاصله باشند. 
شماره تلفنِ همراه و کُد دَه‌رقمی به‌عنوان شناسه شما در مسابقه محسوب می‌شود. 

ب) نحوه ثبت‌نام و پاسخ‌گویی به سؤالات از طریق وب‌سایتِ مسابقه: 
برای ثبت‌نام و پاسخ‌گویی به سؤالات مسابقه، به سایت ketabzendegi.ir مراجعه نمایید. پس از ثبت‌نام در سایت، از طریق پیوند «ورود کاربران» که در بالای صفحه قرار دارد، با وارد نمودنِ «نام کاربری» و «رمز عبور» که هنگام ثبت‌نام درج نموده‌اید، وارد پروفایل خود شده، سپس در فضای مشخص شده کد دَه‌رقمی کارت خود را ثبت نمایید. در ادامه می‌توانید با انتخاب شماره آزمون که بالای سؤالات آزمون هر فصل قرار دارد، پاسخ سؤالات خود را ارسال نمایید.

مریم هادی
۰۱مهر


http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/418272_10150557314962276_922112014_n.jpg

 

روز هیاهوی دانش آموزان شاد ... روز معلم های صبور و مهربان ... روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی ... روزی که باز فراش پرتلاش، می رود به جنگ هر چه غبار.
روزی که همه دیوارها، میزها و صندلی های مدرسه که از خواب تابستانی بیدار شده اند، به روی اهالی درس و دانش لبخند می زنند.
آغاز رژه منظم کیف ها سر صف های صبحگاهی که می روند به سمت باغ دانایی.
از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم. می پرسید کجا را؟ همان خانه ای را که با آجر واژه ها ساخته می شود، همان جا که پنجره هایی از جنس برگ های سبز و زنده دارد، همان جا که وقتی آباد است که با کتاب خواندن و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هایمان را می گویم.
پس همه شما امروز به مدرسه می روید که دل های نازنینتان را آبی بزنید، از روی شیشه هایش گرد و خاک نادانی را پاک کنید و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید. به گل ها و سبزه ها دستی به نوازش بکشید و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.
کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!

مریم هادی
۰۱مهر

 
http://roshd.ir/portals/88/mehr88.jpg

مریم هادی
۰۱مهر

هفته دفاع مقدس همچون نگینی تا همیشه زمان، بر تارک تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می‌درخشد، تاریخ ۸ ساله دفاع مقدس که پر از عشق و ایثار و مقاومت است و دعای شبانه پرچمدار وادی عشق و یاور بسیجیان و رزمندگان حضرت امام (ره)، خروش سپاهیان، بسیجیان، ارتشیان و پشتیبانی خالصانه پیر و جوان، مرد و زن را در دل خود دارد، همواره در سینه تاریخ خواهد ماند.

ذکر فداکاری و مجاهدت رزمندگان دوران دفاع مقدس موجب زنده نگه داشتن و پویایی اسلام و انقلاب اسلامی و بیانگر آمادگی و حفظ قدرت دفاعی ملت قهرمان ایران است.

حدیث هشت سال دفاع مقدس، مقاومت و مظلومیت ملتى که قله‌هاى سربلند ایثار و حماسه و شرف را در راه دفاع از کیان مکتب، انقلاب و میهن اسلامى خویش در نوردیده است، حکایت ماندگار دلاورى شهیدان و شاهدانى است که با خون و جانشان سطر سطر تاریخ این مرز و بوم اسلامى را نگاشته‌اند.

مریم هادی
۲۸شهریور


به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور مدتی است در صفحه شخصی خود در سایت آپارات اقدام به انتشار فیلم‌هایی که در آنها به معرفی کتاب پرداخته است می‌کند. وی همزمان با سالروز ازدواج مبارک حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، فیلمی منتشر کرده است که در آن، کتابی با عنوان «دو کوچه قبل از بله» از «سیدعلی پورحسینی» را معرفی می‌کند. در این کتاب به زبانی ساده و شیوا درباره جوان و ازدواج و البته مسائل مهمی که با آن روبه رو است پرداخته شده است. سعی شده که آموزش‌های کوتاه و مفیدی درباره ازدواج به جوانان و البته زوج‌های جوان داده شود؛ جوانی و اهمیت ازدواج، ازدواج و انگیزه‌های پسندیده و ناپسند، شرایط لازم برای ازدواج، ازدواج‌های سست و شکست‌پذیر، شخصیت‌شناسی و اولویت‌بندی در ملاک‌های انتخاب همسر شایسته و مراحل اجرایی ازدواج مهم‌ترین سرفصل‌های این کتاب است.

کتاب «دو کوچه قبل از بله» شامل‌ مباحثی در خصوص«پیوند مقدس ازدواج» است، و طی آن عمده‌ترین معیارهای گزینش همسر تشریح می‌گردد. اما از آنجا که اغلب جوانان (چه دختر و چه پسر) خام و کم‌تجربه هستند، مؤلف نکاتی را خطاب به والدین و نیز جوانان در آستانه‌ ازدواج بیان کرده ‌است. این مطالب برگرفته از آموزه‌های دینی و در مورد آداب و شرایط ازدواج، فرآیند خواستگاری، لزوم شناخت طرفین از یکدیگر، و توصیف انواع ازدواج‌های سست و شکست‌پذیر می‌باشد.

گزیده‌ای از کتاب:

در بخشی از این کتاب درباره ویژگی‌های همسر مناسب آمده است: یکی از ویژگی‌های لازم برای یک همسر مناسب، حسن خلق است. داشتن صفات اخلاقی نیکو یکی از مهم‌ترین مسائلی است که موجب سعادت و دوام زندگی زناشویی می‌شود. مراد از حسن خلق، رفتارها و تعامل‌های مناسب در زندگی و سازگاری و مدارا با افراد است. اساس زندگی زناشویی، سازگاری، تفاهم و همکاری است که این امور فقط در پرتو حسن خلق فراهم می‌شود. حسن خلق نیز شرطی لازم و ملاکی مطلق برای همسر مناسب است. بنابراین اگر فردی از حسن خلق برخوردار نباشد، فاقد شرایط لازم محسوب می‌شود؛ به همین دلیل، اولیای دین به صراحت از ازدواج با افراد بدخلق نهی کرده‌اند. وقتی از رسول خدا سوال شد که دختران خود را به ازدواج چه افرادی درآورند؟ فرمودند: کسی که اخلاقش نیکو و دیندار باشد.

علاقه‌مندان می‌توانند فیلم معرفی کتاب «دو کوچه قبل از بله»توسط دبیرکل نهاد را از ایـــنجاتماشا کنند.

مریم هادی
۰۶مرداد
ناشر: بروج
موضوع کتاب: تاریخ
موضوع کتاب: ادبیات
نوبت چاپ: نوزدهم
تاریخ چاپ: ۱۳۹۲
شمارگان: ۲۰۰۰ نسخه
شابک:
۹۷۸-۹۶۴-۸۶۸۳-۸۲-۰


از پشت پرده اشک

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟...

سی و چند روز بیشتر از حمله‌ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات‌الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشین‌شان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی‌سیم به فرماندهان‌شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما  ژنرال‌های ایرانی هستید!

خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی‌توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه‌ی امام حسین می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه‌ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب... ب.

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش‌دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده... ه.»

عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی‌خبری مفقودالاثری برای خانواده‌اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده‌ام. معصومه آباد.»
 
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:
* کودکی
* نوجوانی
* انقلاب
* جنگ و اسارت
* زندان الرشید بغداد
* انتظار
* اردوگاه موصل و عنبر
* عکس و اسناد

معصومه آباد می‌گوید: «با خودم عهد بستم که حقیقت را هم‌چنان که دیده و شنیدم بدون اغراق بگویم. مبالغه آفت حقیقت است. آن‌جایی که گریه کردم، می‌گویم گریه کردم و آن‌جا که ترسیدم، می‌گویم ترسیدم!» لحن اثر پا به پای احوال نویسنده و عرصه‌های مختلفی که تجربه می‌کند پیش می‌رود. گاهی که راوی و نویسنده‌ی اثر عصبانی یا رنجور است، کلمات و توصیف‌ها از همین جنس‌اند.

شاید از همین رو کتاب پر از رخداد و جزئیات است و این سؤال را به ذهن می‌آورد که چطور این حجم از توصیف‌ و تصویر به یاد نویسنده مانده است؟ خانم معصومه آباد خود می‌گوید در طول ۱۹ سال‌ بعد از آزادی تا سال ۱۳۹۲ از خاطراتش فرار نکرده و جا به جا و در مراسم‌های مختلف به دعوت جوان‌ها، دانشجویان و هر جمعی که دنبال شنیدن رخدادهای مستند آن روزهای سخت بودند، به سخنرانی و بیان خاطراتش پرداخته است.

نویسنده از کودکی خود و دوره‌ای شروع به نوشتن می‌کند که اولین تصاویر و خاطرات را در ذهن دارد. دو فصل ابتدایی کودکی و نوجوانی شاید حجم کتاب را افزوده باشد، اما این‌قدر هست که مخاطب با شخصیت نویسنده خوب آشنا می‌شود. هرچه باشد او یک نیروی مردمی داوطلب بوده است و برای او خانه‌ و کودکی‌اش اهمیت مضاعفی دارد.

خانم آباد در ابتدای کتاب نوشته است: «سال‌ها بود سنگینی کلمات را بر شانه می‌کشیدم و هر روز خسته‌تر و خمیده‌تر می‌شدم. یک روز که قدم زنان با این کوله‌بار سنگین از پیاده‌رو خیابان وصال می‌گذشتم، به آقای مرتضی سرهنگی – گنجینه‌ی معرفتی شهدا، جانبازان و آزادگان - برخوردم. از حال من پرسید. گفتم هرچه می‌روم و هرچه می‌گذرد این بار سبک نمی‌شود. گفت باری که روی شانه‌های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی. آن وقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه‌ی زنان کشورمان خواهد درخشید.»

شاید نویسنده‌ی این کتاب یک نویسنده‌ی حرفه‌ای نباشد؛ شاید نقدهایی به ادبیات و سبک بیان خاطراتش بتوان مطرح کرد؛ ولی هرچه هست خواننده در متن مهلت فکر کردن به اتفاقات و تحلیل‌ها را پیدا می‌کند. خواننده در طول کتاب احساس می‌کند با یک زندگی‌نامه‌ی خودنوشت صادق طرف است. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می‌کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده‌ی اشک خواهد خواند.
مریم هادی